آرش اله وردی - شعر تازهA-Alahverdi
یک شعر عاقلانه برای اسلاووی ژیژک ،دیوید لینچ و پدر عاقلم که هیچ
گاه اختگی ام را به رویم نیاورد.)) آرش اله وردی
گاه اختگی ام را به رویم نیاورد.)) آرش اله وردی
برداشتم.
به دروغ عروس خوبم.
به عروسی دروغم.
به خودکار در تاریکی.
به دروغ.
در بزرگراه گمشده ای خواهم مرد.
بمیرم.
وقتی ظهور کله ونوس در سیاهی ست
در جوانی
چطور روی خط بنویسم؟
اØتمالا بی ÙˆÙایی دادن
و کشتار معشوقگان مغزی ات
Øرکت چرا Øرکات نمی کنند؟
آیا Øرکات بر من ایستاده یواش خیانت میکنند؟
اطرا٠مضطرب نیستی ست
بزرگراه های خسته کننده غلیظ وآهسته رونده
باید زودتر به خانه برسم
اما بوسیدن مادر کار بچه گانه ای ست
من دیگر مرد اقساط ماهیانه شده ام
ومی خواهم به عروس
به کنار شومینه
ومادر زنم!
سلام!
چه نقاط گرمی!
Ùˆ Øرکات گرسنه سلول های غشایی ام در یک عالمه آکواریوم...
اه،این همه مشتاق آمده ام تا وسط
تازه Ùهمیده ام
که جوهر نداشته ای خودکار!
وای،دست کرمت را از روی کمرم بردار.
برنگردید
اما برمیگردند غلظت آبهای در گوشت Ùˆ استخوانهای Ø´Ùاهی در آّبهای غلیظ عادی
برمیگردند یاخته های کم عصبانی
یاخته های مشنگ پر سر و صدا
عصبی
برمی گردند.
چه شکست عاشقانه ای!
بعد سلول هام هم دیگر را
به کار هم دیگرم
در گوشه ای از خشکی ادامه می دهند.
می گذارم.
اما درون آبم هنوز
اما هنوز تکان می خورم از راه دور از دست شما
Ú†Ù‡ ØµØ¨Ø Ø±ÙˆØ´Ù†Ø§ÛŒÛŒ آبروبری ست
مادر!
زودتر این یاخته های ریخته از سلول های کثی٠مرا بشور!
همه از تÙکیک کله اقتصادی ماست
ببخشید
بیا از اول!
من موجودی هرماÙرودیتم!
اما کو؟
کو بقیه دوستانم؟
nazanin نوشت